یک برادر ناتنی شیطون، خواهر ناتنی خود را در صبح کریسمس با یک سورپرایز بیدار می کند. هنگامی که او در رختخواب می چرخد، او را می بیند که به الاغ بزرگ و تکان دهنده اش خیره شده است. او ابتدا خوشحال نیست، اما به زودی از خوشحالی ناله می کند که او شروع به لعنت کردن او می کند.